Home خانه
عقب شعار ها
عقب شعار ها
مصطفی عمرزی
یکی از وسایلی که جهت ستيز قومی و خواسته هاي فزون، رواج كامل یافته، شعار است. در معني اکثر حركات، تحریکات و خواسته هايی که پشت شعار ها قرار مي دهند، اغراض را بارکشی می کنند.
فكر مي كنيد چرا مساله اي به كوچكي ترویج كلمه ي دانشگاه، آن قدر بزرگ مي شودكه شماری با هياهو در جاده ها راه مي افتند و بعضی با گزافه و ديده درايي، چهره هاي خويش را با انقباض عضلانی، ماسک می زنند. آنان بر اثر وجودي كه كمتر خيري بروز داده است، همیشه در نمايشات رسانه یی يل مي شوند و به همه هشدار مي دهند كه از پارلمان تا رييس جمهور، به كسي اجازه نمي دهند به آنان بگويند «پوهنتون بگو و دانشگاه نگو!»
بي عدالي اجتماعي در افغانستان، هيچ گاه و هيچ زماني صبغه اي نداشته است كه در نقد آن، وانمود شود با انحصار طلبي قوم پشتون، توام بوده است. رهبران پشتون پس از دو سده مبارزات حماسي و قهرمانانه ي روشانيان، ختك ها و هوتكيان، زماني كه سلطنت اعلي حضرت احمد شاه بابا (رح) را همانند اوج افتخار ملت براي ما به ارمغان دادند، در گسترده ی آن، در دربرگيري اقوامي كه زير لواي پشتون ها، دوباره صاحب كشور و هستي شدند، همه پذیر و همه شمول بوده اند. اين خصوصیات در تاريخ معاصر افغانستان و در حاكميت پشتون ها، پس از تغيير پايتخت از كندهار به کابل، با گونه اي از خلط بیشتر، مديريت پشتون ها را در زمینه ی همپذيري اقوام، وسعت می دهند. تا پایان ریاست جمهوری شهید محمد داوود، حتی ادبيات گفتاري و رهبري پشتون ها، اکثراً پشتو نبود.
جالب این جاست كه تمام شخصيت هاي سياسي پشتون ها، از پير روشن ضمير تا سده های بعد، در حالي كه اكثراً شاعر، نويسنده، اديب و فرهنگي بودند، با عصبیت قومی بیگانه مانده اند.
تا صدارت مرحوم محمد هاشم خان در سلطنت اعلی شاه محمد ظاهر (رح) كه براي نخستين بار زبان پشتو نیز فرصت يافت رسميت يابد و حمايت شود، كمتر نشانه اي بروز شده است كه حکام پشتون افغانستان، دچار عصبيت قومي شده باشند.
با نقد هار، براي آن كه شراكت ضد پشتوني اقليت ها را بيشتر كرده باشند، مثلاً درگيري امير عبدالرحمن خان با هزاره ها را «هزاره ستيزي» وانمود مي كنند. مخالفان مي كوشند علت اصلي درگيري هاي امیر با مردم را که كمترين محرك ضد قومي نداشتند، جزو اساسات ستمی گری بسازند.
مراجعه به تاريخ، واضح می سازد كه حتي تا اوايل سده ي بيستم ميلادي، نمونه های كله مناره هايی وجود داشتند كه در شينوار ننگرهار، امير عبدالرحمن خان از مخالفان خود که اکثراً پشتون بودند، به يادگار گذاشته بود؛ موردي كه در هيچ جاي ستيز با هزاره ها، مستند نمي شود.
شعار ها و به تبع آن خواسته های مخالفان كه منطق سخیف خویش را با موضوعات کوچکی چون دانشگاه، ثابت ساخته اند، با استفاده از مسایل سوزني، مصروف جوال دوزی تاریخ اند. آنان با بیان چند مقال و چند نشخوار ادبی، هيچ فرصتی را براي زياده خواهي، از دست نمي دهند.
در حالي كه حيران مانده ايم، مجموعه ي واژه گان پشتو در دري افغانستان، با آن صورت رايج كه شامل رتب نظامي، درجات علمي و چند نام ديگر است و هنگام استعمال، 50 کلمه هم نمی شوند، گویا حساسیت برانگیخته باشند! برعکس، مخالفان ما با زباني كه اگر سهم اعراب، تركان و ده ها قوم ديگر را نام ببريم و از آن حذف كنيم، حتی توان نگاشتن سطري را نيز در زبان به اصطلاح فارسی نخواهند یافت، چه رسد به اين كه مدعي پارسي سره شوند، با این فقر فرهنگی با لسانی که ادعای هر جلوه ای آن، نمایانگر ده ها فرهنگ دیگر است و بدون 60 تا 70 درصد خیرات عرب، از کار می افتد، جلو ما مي ايستند و دعوا دارند كه یک کلمه ی دانشگاه را هم نپذیرفته ایم. اگر واقعاً این بحث را دنبال کنیم، با اقوام، کشور ها و حوزه هایی نیز طرف خواهیم شد که بر اثر مشارکت تاریخی آنان در زبان به اصطلاح فارسی، شوونیسم عقب مانده ی ستمی در افغانستان، پیش از آن که مدعی باشد، مقروض می شود.
در واقع تامل در بهانه ی بیان يك كلمه، نبايد از ياد ما ببرد كه اگر سهم ما در باور های آنان، دشنام و فحاشي است و بخش بزرگ این فرهنگ عداوت غیر منطقی، بي انصافي محض، دروغ، تحريف و ياوه است، باز هم ياد ما نرود كه اگر روي رسمیت کلمه ي دانشگاه بی ملاحظه ماندیم، ياد تان باشد كه نه تنها آن را جشن می گیرند، بل اين الفبا را تا يايی كه حذف ما و تاريخ ما باشد، با تمام توان دنبال مي كنند.
بيماري رواني خودساخته ي مخالفان كه آنان را با همه مواجه ساخته است و باعث افزایش عقده هاي شان می شود، آنان را در رديفي قرار مي دهد كه به ناچار بایست در موضع انعطاف نمانیم.
نياز ها برای پاسخگویی های به موقع، زماني بيشتر مي شوند كه مخالفان از مزایای حضور بيگانه استفاده می کنند و تا مرز حق تلفي ديگران، جلو می روند. اگر چنين نيست، چرا وقتي سفارش مي كنيم در اين شرايط دشوار كه دامن زدن به مسايل قومي، معضلات ما را بيشتر مي كنند و مسايل كوچك و ناچيز امثال دانشگاه نباید سیاسی شوند، با سوء استفاده از آزادي بيان و ديموكراسي توریدی نيرو های نظامي خارجی و حمايت مالي انجو ها و موسساتی كه در واقع همه چیز را بدون منطق پذیرش اجتماعی ما طرح می کنند و بیشتر انعکاس دهنده ی خواسته هاي ديگران می شوند تا صداي ملت افغان، در برابر ما، خم به ابرو مي زنند و گويا حق به جانب، سفسطه می بافند! ما مي دانيم عقب شعار ها و به تبع آن خواسته ها، چه نهفته است.
بار ها ضمن تحلیل اجتماعی فرهنگ، هشدار داده ایم که با طرح های مغرضانه و غیر منطقی ادبی یا مفرداتی که منطق زبان شناسی ندارند، در پی حذف هویت ها برآمده اند. با اصطلاح «فارسی زبان»، هویت های اقوام را حذف می کنند و با طرح های زبانی، حصارکشی کرده اند. به این صورت، با بزرگ نمایی اقلیتی، اما حقوق و هویت های همه را مصادره می کنند.