Home خانه
د شاعر پسرلی
د شاعر پسرلی
(معرفی کتاب)
مصطفی عمرزی
بهار شاعر، دنیای پُرگل و بلبل است. الهام از طبیعت، تخلیق ادبی را از رنگینی هایی نیز اشباع می کند که در هرکجای دنیا، بسته به تنوع آفرینش، ادبیات زبان های مختلف را معرفی کرده است.
در افغانستان ما، بهار شاعر در تنوع جغرافیای افغانستان، گاه حتی «همیشه بهار»(وصف ننگرهار) دارد، اما عمر بهار در جغرافیای افغان زمین، کوتاه و زیاد است. تغییر طبیعت در بلندی های پامیر و بامیان، به زیبایی های زمستان عادت دارد و فلات جنوب و آرامش های زمینه های پایین، بیشتر با اشجار سبز همخو اند.
بهار شاعر شهید محمد جان فنا، الهامی ست که از بسته گی های او به طبیعت شرق افغانستان، منشه می یابد. در کتاب «بهار شاعر/ د شاعر پسرلی»، عجایب خلقت با رنگ آمیزی ها و تنوع، رئالیسمی ست که در پیرامون حیات انسان، حتی در جوار رشد مدنیت های بزرگ که از شاهکار های انسانی، انبوه هستند، تقدس و احترام شده است/ می شود.
تاثیر طبیعت بر زنده گی انسان، تنها احتیاج او به مازادی نیست که از زمین و پدیده های اشجار نیاز دارد. نقاشی و معماری خدایی، باعث آرامش خاطر و تسکین بشر بوده اند. بنا بر این، با تخلیق ادبیات ناتورالیسم، به فرهنگ حفظ و پاسداشت آفریده های خدایی نیز ارج گذاشته شده است.
در یک مجموعه ی کوچکی که 58 سال قبل در کابل منتشر می شود، افزون بر تلاطم احساس شاعر در70 پارچه شعر، مرام پنج نخبه ی افغان، بیانگر این حقیقت است که الهام طبیعت، هرچند در یک اثر کوچک، اگر با آب و تاب باشد، چه قدر ارزش دارد.
مرحومان استاد شمس الدین مجروح، استاد گل پاچا الفت، استاد عبدالرووف بی نوا و استاد صدیق الله رشتین در باره و طبیعت شهید محمد جان فنا در «بهار شاعر»، نوشته اند. یادآوری می کنم ارزش آثار، از این جهت نیز بسیار مهم است که با تایید بزرگان به همراه باشد.
کتاب «د شاعر پسرلی/ بهار شاعر» با یک اثر دیگر کاکای مرحومم- فریادی شاعر- تحت عنوان «د فریادی شاعر پسرلی» در سال 2009 به اهتمام دکتور عبدالرحمن زمانی، توضحیات استاد حبیب الله رفیع و سحر مهجور چاپ و از سوی انتشارات دانش، پخش شده است؛ اما آن چه در این مقاله معرفی می شود، صورت مستقل کتاب «د شاعر پسرلی» است که 58 سال قبل به اهتمام محترم قاسم سوزان در مطبعه ی دولتی چاپ و پس از آن منتشر شد.
در واقع تداعی نوستالژیک بهار شاعری که در یک بهار خونین در سال 1358هجری شمسی با جمع دیگری از افغان های مسلمان و نخبه، به شهادت رسید، مرا وداشت، بهار افغانستان را در روز های تداعی کنیم که فارغ از دغدغه های چهل سال مصایب تحمیل جنگ ها، مردم ما را در حیات کاملاً انسانی و آرام، تحریک می کرد با الهام از طبیعت، به رسم فرهنگ زنده گی کمک کنند.
من سعی کرده ام و می کنم تا افغان ها با رجوع به گذشته هایی که رونق فرهنگی و زنده گی داشتند، در شرایطی که با شدت اغراض سیاسی، تهدید می شوند، گذشته ها را در حالی تداعی کنند که در بُرهه های خوش آن ها واقعاً زنده گی می کردند.
بازخوانی نسخه ی تاریخی «بهار شاعر»، همان بهار تاریخی در سال های آرام در سلطنت یک انسان واقعی، معزز و بی نهایت محترم و انساندوست(اعلی حضرت شاه محمد ظاهر رح) در روزگار ما که بیش از همه، زنده گی تهدید می شود، حداقل ملهمی ست که مجموعه ی انسانی این جا، از هر رنگ و نوع، فراموش نکنند در ذات(انسان بودن) تمام مرز های سمتی، قومی و زبانی را نفی می کنند.
در نمونه ای که از بهار شاعر(شهید فنا) انتخاب کرده ام، در آن جا(ابیات پایانی) طبیعت، خطاب به فنا، شکوه می کند که آن چه در بستر او(ذات) رشد یافته اند، فراموشکار اند.
چه قدر مهم است غبار فراموشی ها را بزدایم و به افغان ها بگویم: از بهار لذت ببرند! بهار برای همه است.
چمن وايی
غوړولی چه مې شین بخمل څادر دی
هوار کړی مې خورانو ته بستر دی
لور په لوری لرم سور او سپين او زیړ ګل
زمرد لعل و مرجان زما زېور دی
چه سمسور ګل و ګلزاریم پسرلی کښې
خاکساری او تواضع زما هنر دی
ښکلوم به يې نازک بدن او پښې لاس
که په غېږ کښې زما پروت ښایسته دلبر دی
چه پایمال یم د خوبانو په قدم کښې
د خاین او ظالم سر مې تر نظر دی
باد راوړی د بید یا دښت پیغامونه
یو (فنا) زما د زړه په درد خبر دی
از طریق لینک زیر، کتاب «د شاعر پسرلی» را رایگان دانلود کنید!