Home خانه
زبان دری
زبان دری
هارون انصاری
ای آن که چند سخن داشتی از پارسی؟!
بیا کنم برایت قصه از زبان دری
دُر دری بود ریشه ی اصل و کهن
زبان من است، زبان یک ملت، زبان مادری
حرف ها داری از ادب، لیک نکردی ادب به جا
با ادب باش که... را نوشتند با خط دری
گذر کن تو از کابل به پروان، هرات و بلخ
زبان بسمل و بی تاب بود و از خواجه ی انصاری
گر شنیده ای وطن! ای نیکو نامت افغانستان
سروده بود قاری، این نظم را به زبان دری
همی پرسی کجا باشد شاعری از زبان دری
نوشتار حافظ و رومی بود، از خسرو تا گنجوی
خواستار شدی چند کلام تا بیارند یک سند
کلام بی دل بود دری، تا سنایی و عشقری
بیان داری فردوسی، شاعری بود از میان پارسیان
مگر ندانی که فردوسی بود شاعر دربار غزنوی
چو نوشتی سواد را با ص و مثل را با س
دانستم سوادت است کم، بخوان ادبیات دری
داستان پارسیان و خراسان، خرافاتی بیش نیست
بلخ ام البلاد بود، زبانش هم دری
اگر شنیده باشی اسم رودکی از آن سوی آمو
بوی جوی مولیانش را نوشت به زبان دری
دانم که ندانی فرق میان لهجه و زبان
پارسی شاخه است، ریشه است دُر دری
گر شاعری نوشت در شعرش از قند پارسی
پارسیان نوشتند از دُر و دره، از کبک دری
نوران، حرفی زد بسا خوب و به جا
که آگاه است هارون به زبان دری