Home خانه
از روزگار مداحي
از روزگار مداحي
(طنز)
مصطفی عمرزی
ليد:
مطابق فرمايشات سرور دانا و پادشاه مشكل گشا، در ميدان نبرد، بيش از صد هزار لشكر دشمن زبون، خوار و واژگون، روانه ي جهنم پُر از فرعون و ملعون شدند. پادشاه الماس شهاب با دبدبه و عربده ي پيروزي، واپس به اندرون حرم هاي پاكيزه و انباشته از محرمات جانفزا داخل شده و به مرحمت فيض پيروزي به فيوض محرمات، نایل آمدند.
متن:
به اثر تحرير كلك معجزه آسا و آيينه نماي كاتب و سوانح نگار مخصوص سلطان والانشان، در یك روز سياه تار و در ميدان پُر از گردو غبار، سلطان فلك نشان با لشكريان بي شمار، جهت جنگ با عدوی زبون و بي مقدار، راهي ميدان حرب شد. پس از آماده گي ها، دلاوران سلطان مُهر با صلابت و استحكام صوري و جسمي، در انبوهي از فولاد و در اوج شكوه سلطاني، بر دشمنان زبون رانده و از كشته هاي آنان، پشته ها ساخته، افسانه هاي خيالي رستم و سهراب را با فردوسي خجالت داده و نام خويش را در آيين ها و قصه هاي دلاوري، تاپايان عمر كره ي ارض، جاودان کردند.
سلطان عالي شان، والامقام و عزت نهان در حالي كه در سراپرده اي از ابريشم و در ميان حوران زميني، محركه ي عزا را تماشا مي كرد، با پيروزي لشكريان شهنشاهي، سوگند ياد كردند تا به خاطر فتح و خوشي اين پيروزي، دامان هزار دوشيزه ي باكره را از نور سلطاني چراغانی کرده و دهان هزاران شاعر، نويسنده و مورخ چاكراستان را با زيورات و اموال بازمانده گان شكست خورده، تا حلقوم انباشته و بر برگ هاي رنگين تاريخ كارنامه هاي فتوحات سلطاني بیافزایند.
در اين نبرد عظيم كه باعث فوز عظيم سپاهي شهنشاهي شد، صد لك فوج دشمن زبون بر خاك و خون شده و زخميان و مجروحان آنان با فرمان سلطاني، افتخار بند از بند جدا شدن را به دست آوردند. قوم زبون و شكست يافته از خورد و بزرگ، شرف غلامي سلطان بزرگ نشان را يافته، دختران، زنان و حتي پيره زالان آنان، افتخار همبستري سپاهيان و فوج آسماني- شاهي را با مُهر بلند كنيز- آسماني حدود شهنشاهي، به دست آوردند.
پس منظر:
اين نبرد عظمت نشان در شوال سال 421 هجري قمري در حالي رخ داد و مانند خورشيد درخشید كه سال پيرار، سپاهيان عالي مقام و جرار سلطاني با دبدبه، كوكبه و غُرغُره ي آسماني، ملت و شاه بي مقدار و زبون همسايه را شرف شكست، غلامي و بنده گي، بخشيده بودند.