Home خانه
زن سالاری
زن سالاری
(طنز)
مصطفی عمرزی
از زمانی که حضرت آدم(ع) بر روی کره ی خاکی گام نهاده است، تاکنون زنده گی اولاد او، فراز و فرود گوناگون داشته است. این فراز و فرود که توام با تغییرات پیش جهنده بوده اند و همیشه به جهت دست آورد های نو علمی و فکری میلان داشته اند، در کنار خود، مصایب فراوان نیز به بار آورده اند که داستان های دراز و پایان نیافتنی دارند.
اگر از مصایب طبیعت بگذریم، کارنامه هایی که بعضی انسان ها جهت ویرانی، جنگ، قتل های عام و سایر زشتی ها از خود به یادگار گذاشته اند و می گذارند، اولاد آدم(ع) را شامل تواریخ سیاه نیز می سازند.
تحولاتی که با تغییراتی در زنده گی انسان ها رونما شده اند، به ویژه زشتی های آن ها سبب شده اند در کنار آن که الله(ج)، بعضی از برگزیده گان خود را به خاطر اصلاحات و رهنمائی در زمین مامور کند، افزون بر آن، فرامین خود یا قوانین الهی را فرو فرستاده است.
بعضی انسان های خیر اندیش نیز با تفکر و ایجاد مکاتب صلاح کوشیده اند راه هایی را به خاطر نجات از جنگ ها و در کُل از تمام بدبختی ها ارائه ی کنند. اگرچه انسان های با درایت، چیزی را فراتر از فرامین الهی نمی دانند، ولی بعضی، مکاتب انسانی را ترجیح می دهند.
تا جایی که تاریخ به خاطر دارد، رنج های انسان ها، اکثراً زاده ی خود آنان بوده است. این مسئله، به هر دو جنس آنان، یعنی زن و مرد، تعلق دارد. به تنهائی هیچ کدام متهم نیستند. مسئله ی جنسیتی نیز کدام تاثیری نداشته است.
امروزه بعضی مکاتب فکری و یک نوع آن که به نام فمینیسم معروف است، با ارائه ی باور های جدید و متهم کردن جنس مرد که گویا ذاتاً خشن، جنگ طلب و ویرانگر است، به حاکمیت مادرسالاری نیز ارجاع می دهد.
تا جائی که تاریخ بشر ثابت ساخته است، اندیشه های انسانی، چه زنانه چه مردانه، بی استعانت از اخلاقیات دینی، کار مهمی جهت اصلاح جامعه نتوانسته اند. اگر هم در جایی ثبات می آورند، بیشتر نتیجه ی دین باوری نیز است.
تلفات ناشی از جنگ دوم جهانی که تاریخ بشر هرگز به خاطر نداشت، باعث شد کشور های زیان دیده از جنگ های آینده و امپریالیسم، به ویژه در حدود جغرافیایی خود، پرهیز کنند. آن ها با این موقف، صاحب ثبات شده اند، اما فقط به یک یا دو نسلی که آن را به خاطر داشته و احساس کرده اند، منحصر می ماند.
قوانینی که تخلیق مردمان و کشور های مختلف است، بر اساس منافع آنان شکل یافته و تغییر می خورند. نسل های آینده به خاطر منافع خود- و آن چه که از ضایعات نسل های گذشته حس نکرده اند- به جرات به جنگ و کشتار رو می آورند.
بعضی شاخه های مکتب زنانه ی فمینیسم با ارائه ی دلایل مختلف، به وِیژه روی اندیشه و وجود زن، از جمله عواطف، دل رحمی، مهربانی، احساساتی بودن، ظرافت و زیبائی، حاکمیت آنان را پیشهاد می کنند. برای این که بتوانیم این مفکوره را به راحتی رد کنیم، سراغ کارنامه ی سیاسی بعضی زنان می رویم.
تا جایی که تاریخ بیان می کند، زنان زمامدار و دخیل در سیاست و اجتماع، کار های مهمی به خاطر صلح، انجام نداده اند. می بینیم که دلیله، جاسوسه ی فلسطینی در ادوار باستانی در قالب ماموران خادیست خود ما، پهلوان اسرائیلی، سامسون را بدبخت می سازد. پوراندخت، ملکه ی ساسانی سبب می شود پارسیان اسیر و بی چاره ی اعراب مسلمان شوند.
کلئوپاترا، ملکه ی مصری، چنان در عیش و عشقبازی مصروف می شود که بالاخره با مارک انتونی، سردار نامی روم، در کنار آن که کشورش را از دست می دهد، پیش از موعد، راهی آن دنیا می شود.
ازدواج ملکه ایزابل هسپانوی با فردیناند پرتاگالی و نفوذ وی در سیاست، سبب می شود اداره ی وحشتناکی به نام انگیزاسیون یا محکمه ی تفتیش عقاید اروپا به وجود آید و برای سال های زیاد، هزاران تن را به خاطر عقاید ضد درباری و کلیسائی، به انواع خیلی فجیع به کام مرگ بکشاند و تمدن درخشان اسلام و مسلمانان اروپا را نابود کند.
ملکه کاترین روسی هنگام امپراطوری اش به بدترین چهره ی یک عیاش و استعمارگر مبدل شد. او سبب می شود اکثر اقوامی که در جوار روسیه قرار داشتند، تحت استعمار روس ها قرار گیرند. وی به نحوی باعث می شود سیاست های استعماری روسیه ی تزاری، چاق شوند.
انگلستان هنگام قدرت ملکه ویکتوریا، میلیون ها انسان را در سراسر زمین به کام استعمار و نابودی می کشاند.
اسرائیل هنگام صدارت گولدا مایر، بدترین رویه ها را با اعراب روا می دارد.
مارگریت تاچر انگلیسی، صدراعظم انگلستان هنگام جنگ سرد، بیش از هر مردی حاضر به جنگ با شوروی ها بود.
الکساندرا فیودورنا/ خانم آخرین تزار روسیه، سبب می شود کشیش بدنامی به نام راسپوتین به بدترین نحو با زنان و دختران درباری روسیه رفتار کرده و از آنان سوء استفاده کند؛ زیرا این کشیش توانسته بود بیماری فرزند تزار را کنترول کرده و از این طریق، و با توجه ملکه ی روسیه، هرکاری که دلش می خواست، انجام می داد. چنین روشی سبب شد امپراطوری روسیه ی تزاری از میانه درز برداشته و بنیان های سلطنت، دچار فساد اخلاقی شوند.
ترکان خاتون، خانم سلطان محمد خوارزمشاه که هنگام ظهور مغولان، قدرتمندترین رقیب آنان بود، با مداخلات خود، روند پیروزی مغولان را سریع تر ساخت. به اثر آن، بزرگترین تمدن های اسلامی آن زمان با خاک و خون یک سان شدند.
در برما در جلو چشمان کُل مردم جهان، فاجعه ی هولوکاست مسلمانان روهینگیا در حالی اتفاق افتاد که یک زن به نام آنگ سان سوچی، برنده ی جایزه ی صلح نوبل، حکومت می کند.
مادر فولاد زره نیز از جمله ی زنانی به شمار می رود که به خاطر سیاهکاری هایش، جزو قصه های ماست و خیلی مورد انتقاد قرار دارد؛ هرچند متعلق به دنیای دیو ها می باشد. بالاخره سیاستمداران و زمامداران زن در کشور هایی چون پاکستان، هند، بنگلادیش، فیلیپین و سایر نقاط دنیا، نه تنها نتوانسته اند کار های مهمی را به خاطر صلح انجام دهند، بل در کنار مردان، بحران کشور های شان را افزایش داده اند. مثلاً گروه طالبان که برای زنان، کمترین حقوق را قائل شده بودند، در حاکمیت بی نظیر بهوتو، به افغانستان، تحویل داده شده اند. شاید بگوید که از کارنامه های زنان خوب گذشته ام؟ نخیر! کارنامه های زنان بزرگ همانند کارنامه های مردان بزرگ واضح اند و نیازی به توضیح ندارند. قصد ما از این شوخی، تنقید ظواهر است. اگر ملالی میوند نمی بود، جنگ دوم افغان و انگلیس را بازنده بودیم.
زنان و مردان، روکش های ظاهری جسم واحدی به نام انسان استند. ساختار هایی که از این دو پدیده ی بشری، دوام بشریت را تضمین می کنند، در نفس خود/ انسان بودن، تفاوت ندارند.
نقد فمینیسم با ابعادی که دارد، شاید نیازمند توضیحات بیشتر باشد، اما ظاهرنگری بر این پدیده که گاهی جنسیت را ارجحیت می دهد، خود تبعیض جنسیتی است. زنان، هرازگاهی که جایگاه سیاسی مردان را به دست آورده اند، خصوصیات آنان برای اداره، وقتی ضعیف باشند، همانند کارنامه ی مردان هستند.
با شعار دادن به نام زن یا مرد، در دام تبعیض جنسیتی، سقوط می کنیم. مردان، محتاج زنان اند و زنان نیز محتاج مردان. انسان، حاصل مساوات طبایع زن و مرد است، بنا بر این، ظواهر شان در مدیریت- به نام مذکر و مونث- مهم نیست.
البته یادآوری می کنم که به اثر گند های مردان که خوشبختانه اکثراً تاریخی، مستند و مکتوب شده اند، از ذکر امثال مردانی خودداری کرده ام که خصوصاً در چهل سال اخیر در افغانستان عزیز ما، بایسته است جا را کاملاً برای زنان، رها کنند.
99 درصد بدبختی های ما، حاصل کردار جنس زمخت/ مذکر است. از پخش ویروس کمپیوتر تا خیابان آزاری زنان و دختران دیگران، اما یادشان می رود که حسب سنت، نوبت خواهران و مادران خودشان نیز فرا می رسد.