Home خانه
!شکم گرسنه ایمان ندارد
شکم گرسنه ایمان ندارد!
(طنز)
مصطفی عمرزی
اکثر انقلابات و هرج ومرج ها، ناشی از خالی بودن شکم بوده اند. انقلاب اکتوبر سال 1917م در روسیه که حاکمیت شورا ها را به میان آورد، اگرچه در عقب، خالی از دسایس و سیاست های پلان شده نبود، ولی در ظاهر، مجریان آن، بیشتر کسانی بودند که دارای شکم گرسنه و پا های برهنه بودند.
انقلاب کبیر فرانسه را کسانی به ثمر رساندند که از گرسنه گی، دادشان به هوا رفته بود. انقلاب ایران را کسانی به وجود آوردند که در جلو چشمان شان، کشور شان را تاراج می کردند و پادشاه مالیخولیایی آنان، رفاه مردم را در میان مخروبه های تاریخی، خیال می کرد.
در کشور ما، هرچند در ظاهر، از آن مسایل خبری نبود، ولی در واقع، تضاد های طبقاتی، شهری، دهاتی، قومی و زبانی در کنار کودتاچیان، جهادیان و مقاومت گران، شکم گرسنه گانی را که حضور محسوس نداشتند نیز به میدان آورد.
کابل و کابل آبی
کابل و کابل آبی
(طنز)
مصطفی عمرزی
لید خبر:
پژوهش های زمین شناسی کشور ما نشان می دهند که کابل، زمانی زیر آب قرار داشته و پس از مدتی، نیمه آب شده و بالاخره با تنها یاد گار خود یا دریای کابل، عصر آبی را وداع گفته است؛ آن هم چه وداعی که تنها یادگارش نیز بسیار با آب سر سازگاری نداشته و در بیشتر سال، به جویچه شبیه است تا دریا.
مردم شوخ طبع ما که برای فراموشی از مرارت های خویش، فرهنگ پُرغنای عامیانه ساخته اند، گاهی که از کم آبی و کثافات دریای کابل، به تکلیف می شدند، چیستان می گفتند: «چیست آن چیست در بین دو کوه، سه ماه اش آب و نه ماه اش گُه؟ بعد با تمسخر پاسخ می دادند: دریای کابل!
هوررا
هوررا
(طنز)
مصطفی عمرزی
شاید با خوانش کلمه ی «هوررا» به فکر فرو روید که مقصد نویسنده، چه بوده است؟ ولی زیاد فکر نکنید! با مطالعه ی تمام این نوشته، به منظورم پی خواهید برد.
هدف از استعمال کلمه ی «هوررا»، همانا ابراز شادی وسرور هنگام اجرای عمل یا حرفی ست که شور و احساسات را به وجود می آورد. تا جایی که تاریخ کمک می کند، ریشه ی این کلمه در میان اسلاو نژادان قرار دارد. بیشتر پس از انقلاب اکتوبر سال 1917م که منجر به ایجاد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی شد، در میان کمونیستان روسی و روس ها رواج می یابد.
پس از کودتای 7 ثور 1357ش، رژیم رفقایی، همیشه با تظاهرات ساخته گی، به فریاد و فغان می پرداخت. از جمله تمام ارگان های دولتی، مکاتب و موسسات تحصیلی، ابزار سوء استفاده، قرار گرفته بودند. افراد آن ها به اجبار به تظاهرات ساخته گی می رفتند. در همان زمان در میان شاگردان مکاتب، فورمولی ابداع شده بود که با استفاده از آن، از مظاهرات فرار می کردند و دوباره به درس و مکتب و یا هم مظاهره، حاضر نمی شدند. این فورمول، چه بود؟ حالا برای تان توضیح می دهم.
فرهنگ وطنی
فرهنگ وطنی
(طنز)
مصطفی عمرزی
در گرما گرم فعالیت های رسانه یی، شاهد موجی از تبلیغاتی استیم که جهت ارائه ی واقعیت های کشور یا مسایل وطنی، منتشر می شود، ولی چیزی که هویداست این است که مواد ارائه شده، نه فقط چیز زیادی از فرهنگ های متنوع کشور ما ندارند، بل واقعیت ها را یک جانبه تعمیم می دهند. به طور نمونه، به شماری از تلویزیون ها اشاره می کنم. مثلاً گوینده ی یکی از تلویزیون ها در حالی که زبان دری اش، متاثر از لهجه ی فارسی ایران بود، داد از افغانستان و اصالت های فرهنگی آن می زد.
دیگری با تجارت بر زبان، فرهنگ و دین، و نشر سریال های کم محتوای ایرانی و غیره، خود را متعلق به همه ی افغانان می داند و رسانه اش را نمونه ای از فعالیت های موفق معرفی می کند.
صحبت های مغاره نشینان
صحبت های مغاره نشینان
(طنز)
مصطفی عمرزی
القاعده: اسمت چیست؟
سعید: سعید!
القاعده: از کجا آمده ای؟
سعید: از مصر!
القاعده: خوش آمدی! فقط با شمولیت در القاعده است که زمینه ی رفتن به بهشت، میسر می شود.
سعید: محترم! آیا برای رفتن به بهشت، اسناد یا مثلا ً پاسپورتی لازم است؟
القاعده: بلی! که آن هم صرف به وسیله ی علمای القاعده، فراهم می شود.
سعید: محترم! برای دست یابی به این اسناد، چه کنیم؟
القاعده: کارت این است که به ویژه در افغانستان، جاده ها را خراب کن، مساجد را از بین ببر، مکاتب را ویران کن، آدم بکش، با هر نوع انسانیت و تفکر آزاد مخالف باش و در تمام این فعالیت ها به طرق مختلف متوصل شو و از تخنیک عالی حمله ی انتحاری که در حقیقت مهمترین فکتور رسیدن به بهشت است، استفاده کن!
!مردم افغانستان نام دارند
مردم افغانستان نام دارند!
مصطفی عمرزی
تلقی ما از بدترین دشمن، باید طرفی باشد که هویت سیاسی ما را متنازع می سازد. در حدود یک قرن قبل که حکومت ترکان قاجاری ایران سقوط کرد، مسئله ای را پی گذاشتند که به نام «فارسیسم» به یک دردسر منطقه یی مبدل شده است.
از به اصطلاح اشتراکات فرهنگی تا باور های دینی، بزرگ نمایی فارسکی به نام فارسی زبان که شاید کمترین آن را پدیده ی بدمعنی فارس/ پارس(صدای سگ) تشکیل می دهد، نوع نگرش خاص که گویا افغانستان و تاجکستان با تمام اصالت های فرهنگی و تنوع قومی، جزو محدوده ی فارسستان استند، به ویژه نوع تعدی ایرانی را متفاوت می سازد.
شاهراه ها و راه های مرزی
شاهراه ها و راه های مرزی
(طنز)
مصطفی عمرزی
در داخل کشور ما همانند صد ها مورد دیگر، بعضی از شاهراه ها و راه ها، از جمله مرزی وجود دارند که تا اندازه ای در ساخت آن ها دست آدمی دخیل بوده، اما متباقی توسط طبیعت به وجود آمده اند.
آن جاده های ما که دست آدمی به آن ها رسیده، عبارت از تعدادی ست که از زمان ساکن شدن انسان ها در افغانستان باستانی موجود و تا هنوز مورد استفاده اند؛ یعنی همان راه هایی که تقریباً بعد از کمون اولیه ی کمونیستی احداث شده اند. دیگر راه هایی اند که انسان های ما پس از رسیدن به تمدن، آن ها را احداث کرده اند. از این راه ها نسبت به راه های گذشته، استفاده ی بیشتر می شود. بقیه، جاده هایی هستند که توسط مهندسان اسطوره یی ساخته شده اند. شاید فولاد زره، قهرمانان و بازنده گان شاهنامه ی فردوسی چون کیکاووس، رستم و اسپ وی(رخش ) از آن ها استفاده کرده باشند؛ هرچند این راه ها از لحاظ موقعیت معلوم نیستند، ولی بر اساس دواوین جدیداً سروده شده ی شعری و تاریخ های خیالی، گفته می شود که همچنان مورد استفاده قرار دارند.
زن سالاری
زن سالاری
(طنز)
مصطفی عمرزی
از زمانی که حضرت آدم(ع) بر روی کره ی خاکی گام نهاده است، تاکنون زنده گی اولاد او، فراز و فرود گوناگون داشته است. این فراز و فرود که توام با تغییرات پیش جهنده بوده اند و همیشه به جهت دست آورد های نو علمی و فکری میلان داشته اند، در کنار خود، مصایب فراوان نیز به بار آورده اند که داستان های دراز و پایان نیافتنی دارند.
اگر از مصایب طبیعت بگذریم، کارنامه هایی که بعضی انسان ها جهت ویرانی، جنگ، قتل های عام و سایر زشتی ها از خود به یادگار گذاشته اند و می گذارند، اولاد آدم(ع) را شامل تواریخ سیاه نیز می سازند.
تحولاتی که با تغییراتی در زنده گی انسان ها رونما شده اند، به ویژه زشتی های آن ها سبب شده اند در کنار آن که الله(ج)، بعضی از برگزیده گان خود را به خاطر اصلاحات و رهنمائی در زمین مامور کند، افزون بر آن، فرامین خود یا قوانین الهی را فرو فرستاده است.
دنیای ارواح
دنیای ارواح
(طنز)
مصطفی عمرزی
چون پل های روی دریای کابل، به ویژه در قسمت های داخل شهر، کاملاً مزدحم بودند و نیز دریای آن همیشه از فقدان آب کافی، رنج می برد، ناچار خواستم میان بُر، از میان دریا عبور کنم. کاری مشکل نبود. با گذاشتن چند عدد قطعی های خالی، به سوی دیگر دریا رسیدم؛ ولی با تعجب در قسمتی که آب کم شده و گل ها برون شده بودند، چشمانم به خطوطی افتیدند. این خطوط به اندازه ی دست نویس های معمولی، در روی گل، کاملاً خوانا و واضح بودند. نزدیکتر شدم و دیدم که همه به زبان دری تحریر شده اند. شروع به خواندن کردم. محتوای نوشته ها از جهانی غیر از جهان ما بحث داشتند؛ از جهان ماورای حس یا جهان ارواح. پس از تجسس، معلوم شد که نویسنده، روح خبرنگار یک نشریه ی قدیمی دولتی بوده است. چون موضوع را مهم یافته بود، طاقت نیاورده و با وجودی که در زنده گی، خیری از کار و دولت ندیده، خواسته است لطفی کرده و ما را از حقایق آن دنیا با خبر کند. این که چرا دریای کابل را انتخاب کرده، درست تشخیص داده نتوانستم؛ زیرا هر لحظه امکان داشت نوشته های وی به اثر آب خیزی ها یا فضلات انسانی، محو شوند. نویسنده ی گل نوشته، اگر فکر کرده که مردم دو سوی دریای کابل، بسیار در حال عبور و مرور اند و به این سبب شاید گزارش وی را یافته و بخوانند، نیز اشتباه کرده است.
بعضی انجو ها چه طور ایجاد می شوند؟
بعضی انجو ها چه طور ایجاد می شوند؟
(طنز)
مصطفی عمرزی
ولادیمیر، میخائیل، نیکولای و الکساندر، چهار نفر افراد مصاب به مرض مهلک ایدز بودند. آنان در یکی از شهر های روسیه، زنده گی می کردند. آنان دوستانی بودند که پس از سال ها ولگردی، عیاشی، بی بند و باری و همکاری با باند های فساد، به مرض ایدز مبتلا و به افراد فقیر و محتاج جامعه ی شان مبدل شده بودند. آنان برای طولانی ساختن عمرشان، به دوا هایی نیاز داشتند که به قیمت نازل به دست نمی آمدند؛ اما در نبود آن ها، بیماری ایدز، آنان را بیشتر تهدید می کرد.
دوستان ایدزی، خیلی در نگرانی به سر می بردند. روزی از روز ها در کنج پارکی گردهم آمده و به خاطر چاره جویی درمان دردشان، به صحبت نشستند. میخائیل که در میان آنان، پسری با هوش به شمار می رفت، با دوستان خود از مفکوره ای صحبت کرد که همه را خوشحال ساخت، ولی این مفکوره چه بود؟ وی به دوستانش پیشنهاد کرد برای به دست آوردن پول، در یکی از کشور های جنگ زده که از سوی جامعه ی بین المللی، کمک می شود، انجو درست کنند.
په وینو رنگ لاسونه
په وینو رنگ لاسونه
(معرفی کتاب)
مصطفی عمرزی
سقوط حکومت کمونیستی، برخلاف انتظار، نه فقط باعث نشد جنایتکارانی محکوم و محاکمه شوند که در 14 سال با دوسیه های حجیم و عظیم جنایت، خیانت و وطن فروشی حکومت کرده بودند، بل سناریوی از قبل تعیین شده که قرار بود یک جانب دیگر خاینان، اما با تفاوت مخالفان قبلی، قدرت را به دست گیرند، اکثر راس قدرت حاکمیت قبلی را فراری و بخشی را به نام شریک قومی، زبانی و منطقه یی تحلیل می برد.
خالی ماندن عرصه ی محاکمه ی خاینان، زمینه هایی را گسترده کرد که بازیگران متهم و مجرم دیروزی در بقایای عمران و شگوفایی های قبل از هفت ثور، دنبال ساخت مشروعیتی برآمدند که دیدیم از تولید قهرمان ملی تا بابای صلح و شهید وحدت ملی، همه از چهره ی های شناخته شده ای بودند که هرگز و در هیچ محاکمه ای به خاطر جنایات، خیانت ها و ویران گری هایی که مرتکب شده بودند، محاکمه و محکوم نشدند.
زنده گی سیاسی شهید محمد داوود
زنده گی سیاسی شهید محمد داوود
(معرفی کتاب)
مصطفی عمرزی
«زنده گی سیاسی شهید محمد داوود از آغاز تا انجام»، نام یک کتاب سه جلدی در 1300 صفحه است. استاد سید عبدالله کاظم در یک تالیف جامع، نقش سیاسی مردی را توصیف کرده است که مردم ما به او احترام داشتند.
شهید سردار محمد داوود در خانواده ی معزز اعلی حضرت شهید نادرخان، پروده شده بود. نقش پسا نادرخان اکثر بزرگان خانواده ی او تا کودتای خونین هفت ثور، ارمغان ستودنی داشت که چه گونه در پیوند های تنگاتنگ با ارزش ها و درک روحیات جامعه، اتخاذ رویه کرده بودند و عام مردم ما با استقبال از آن، در بیش از 48 سال، افغانستان را به گونه ای متحول ساختند که اکثر زیربنای های اقتصادی، حقوقی و سیاسی آن به تشهیر کامل بین المللی رسیدند.
ولسوال محمدآغۀ ولایت لوگر به اتهام اخذ رشوت ۱۸ میلیون افغانی، به ده سال و شش ماه حبس محکوم شد
ولسوال محمدآغۀ ولایت لوگر به اتهام اخذ رشوت ۱۸ میلیون افغانی، به ده سال و شش ماه حبس محکوم شد
چهارشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۴ - ۱۴:۴۴
نورمحمد عبیدی فرزند طلامحمد، ولسوال محمدآغۀ ولایت لوگر، امروز چهارشنبه چهارم جدی سال ۱۳۹۸ خورشیدی، در مرکز عدلی و قضایی مبارزه با جرایم سنگین فساد اداری، مورد محاکمۀ ابتدایی قرار گرفت.
عاملان این قضیه از سوی ارگانهای کشفی به تاریخ ۱۵ سرطان سال ۱۳۹۸ خورشیدی، حین تسلیم دهی پول در سرای شهزاده ناحیۀ اول شهر کابل، بالفعل دستگیر و برای تحقیقات، جهت تأمین عدالت به لوی څارنوالی محول گردیده بود.
بربنیاد صورت دعوای څارنوال مؤظف، ولسوال محمدآغه در بدل اخذ یک هزار و ۸۰۰ جریب زمین و سپردن آن برای دولت خان فرزند حسین خان مسکونۀ ولسوالی محمدآغۀ ولایت لوگر که گفته شده است این املاک موروثی وی میباشد، برای فی جریب زمین از نزد وی ده هزار افغانی رشوت که ۱۸ میلیون افغانی میشود مطالبه شده است.
د مور وږې مینه – نجما اریوبي
د مور وږې مینه – نجما اریوبي
حامد سيال
د شهیدانو او معالولینو پر وزارت د سرو مرمیو سربیره د سترو بمونو، لاسي بمونو او د ځانمرګو واسکټونو کرکجنو موجونو یو ډول هیبتي اوازونه تر غوږونو په ډیر تیره غوړمبیدلي اواز تیریدل، دغه موجونو د ودانۍ په دهلیزونو کې لکه هغه ویروونکی سیوری داسې لارې کولې. دا نو د ۱۳۹۷ کال د مرغومي درېیمه نیټه وه چې تر اویا زیاتو هېوادوالو پکې خپل خوږ ژوند له لاسه ورکړ.
راځئ ددې ودانۍ دننه مو یوې بلې ودانۍ ته یوسم او له یوې داسې کیسې مو خبر کړم چې په ریښتیني ډول د مور د مینې په احساس پوه شئ. مور په کور کې د زړونو مقناطیس او قطبي ستوری دی، دغه ستوری بیا د خپل اولاد لپاره دومره ځان لوړ ګڼي لکه د کایناتو نظام. ځکه خو په هر حالت کې د خپلو بچو د ساتنې لپاره بډې وهي، یخني، ګرمي، مرګ او درد نه ګوري خو خپل اولادونه ژغوري. دا چې خپل وجود له لاسه ورکوي یا نه، کوم پروا یې پر خپل ځان نشته خو خپلې هڅې د اولادونو په ژغورلو کې نه دریغوي. دغه هستي دغه مور خدای بخښلې (ترینا) نومیدله، ترینا ۲۵ ویشت کلنه د ټول ګټو چارو وزارت د شپږم بست ماموره وه چې ددې بدبختې جګړې د تیرۀ موجونو په درشل کې خپل ریږدیدلی وجود هاخوا دیخوا د خپلې لور حسنات پسې ګرځاوه، دغه وجود د ترینا نه بلکې د لور د ژغورلو په هوس کې دومره بخیل شوی ؤ چې آن خپله ساه او فکر یې د وجود په کنټرول کې نه ؤ، ترینا خپله لور غوښتله تر څو له دې جنګي فضا خپله لور وژغوري.
از روزگار مداحي
از روزگار مداحي
(طنز)
مصطفی عمرزی
ليد:
مطابق فرمايشات سرور دانا و پادشاه مشكل گشا، در ميدان نبرد، بيش از صد هزار لشكر دشمن زبون، خوار و واژگون، روانه ي جهنم پُر از فرعون و ملعون شدند. پادشاه الماس شهاب با دبدبه و عربده ي پيروزي، واپس به اندرون حرم هاي پاكيزه و انباشته از محرمات جانفزا داخل شده و به مرحمت فيض پيروزي به فيوض محرمات، نایل آمدند.
متن:
به اثر تحرير كلك معجزه آسا و آيينه نماي كاتب و سوانح نگار مخصوص سلطان والانشان، در یك روز سياه تار و در ميدان پُر از گردو غبار، سلطان فلك نشان با لشكريان بي شمار، جهت جنگ با عدوی زبون و بي مقدار، راهي ميدان حرب شد. پس از آماده گي ها، دلاوران سلطان مُهر با صلابت و استحكام صوري و جسمي، در انبوهي از فولاد و در اوج شكوه سلطاني، بر دشمنان زبون رانده و از كشته هاي آنان، پشته ها ساخته، افسانه هاي خيالي رستم و سهراب را با فردوسي خجالت داده و نام خويش را در آيين ها و قصه هاي دلاوري، تاپايان عمر كره ي ارض، جاودان کردند.
اعتراض موشان افغانستان
اعتراض موشان افغانستان
(طنز)
مصطفی عمرزی
لید:
بدبختی های چندین دهه یی، نه تنها فغان مردم ما را به هوا بلند کردند، بل سبب شده اند اکثر زنده جان های افغانستان نیز شیون کنند.
متن:
بر اساس گزارش ها، روز گذشته، بعضی از موشان افغانستان که رقم دقیق آنان را کسی نفهمید، با برپایی یک مظاهره ی نیمه مسالمت آمیز، از حکومت خواستند به حال شان رسیده گی شود. آنان که در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری، اجتماع کرده بودند، تقاضای های زیادی داشتند.
موشان، پس از ساعت ها شعار که حاوی مضامینی چون مرگ بر آدم ها، مرگ بر دولت، مرگ بر پشک های افغانستان، مرگ بر فروشنده گان تلک، مرگ موش و محتکران بود، قطعنامه ای را با محتوای زیر، صادر کردند:
ما موشان افغانستان که از حقداران این کشور شمرده می شویم و از بدو تاریخ بشریت، کاری به جز از میان بردن ما نشده است، برای اولین بار از دولت می خواهیم در صورتی که آزادی بیان وجود دارد، چنین کند:
خاطرات یک راکت
خاطرات یک راکت
(طنز)
مصطف عمرزی
به خاطر تهیه ی گزارش جنگی، عازم یکی از ولایات کشور شدم. موضوع گزارش، عبارت از کشف یک دیپوی مهمات در یکی از مغاره ها بود. واقعا ً سفر و گزارش خسته کننده به نظر می آمد.
در طول دوران جنگ، از کودتای ثور تا امروز، از طریق رسانه ها بار ها و بار ها خوانده، شنیده و دیده ایم که مقداری سلاح و مهمات پس از کشف، به دست آمده است. هر حکومت به نوبه ی خود، هزاران از چنین گزارش هایی را انعکاس داده اند.
پس از کودتای 7 ثور، سلاح ها و مهمات زیادی بعد از گور کردن ها، دیپو شدن ها، قاچاق، خرید و فروش، مسیر عجیبی را پیموده واتفاقاً دوباره به محل اولی خود آمده اند.