مقاله ها
مجوز تریبون های زشت
مجوز تریبون های زشت
مصطفی عمرزی
از بنيانگذار ادعاي ستم ملي (طاهر بدخشی) نقل كرده اند كه سال ها پس از كوبيدن درب تمام اقليت هاي افغانستان، با نا اميدي زياد گفته بود: «صدايي كه اکنون ضعيف است، روزي سهمگين می شود!»
نيم قرن پس از ظهور پديده ي ستمي در افغانستان كه مانند خسك در حال خوردن خون مردم است، افغانان مسلمان و برادر، به اکثر رشوه هاي سياسي متجاوزان و بيگانه پروران، دست رد زده اند. به اين گونه، خانه ي مشترك آنان در طوفان هاي مهيبي چون تجاوز شوروي و حاكميت تنظيمي، اگر ويرانه شد، پارچه نشد.
براي تعريف حاكميتي كه با 42 كشور تجربه كرديم، هر آغازی را جز اين كه با عبارات «پیش از طالبان» و «پس از طالبان» بیاوریم، ناگزیریم. اين عبارات، مجموعه ای ست كه در مراحل وخیم آن، زيان هاي تشتت فكري و تشديد حالت رواني، در بستر ناملايمات اقتصادي كه حتي به باور های ايمانی خدشه می زنند، تهدید را تعریف و تبیین کرده اند که مخالفان، بخشي از آن توانایی ما را هدر مي دهند كه واجب بود براي جبران زيان هايی هزينه مي كرديم كه حیات ما را تهديد می کنند.
رساترين صدا هاي زشتی و دنائت در حاكميت های پس از طالبان، شكل گرفتند. آيا وقتش نرسيده است اعتراف كنيم صدايي كه ضعيف بود، «ما» سهمگين كرده ایم! متاسفانه مردم ما، ميانه رو نيستند. آنان با تمام علايق اسلامي، مهمترين اصول آن را که اعتدال است، فراموش مي كنند. كمونيست ها، ميراث شكوهمند نیاکان را در بدترين درک كمونيسم، براي ديگران تقسيم كردند. اخوانی ها آن قدر تونل بهشتی حفر کردند که فاجعه ي سقوط بودا، جايگاه ما را در حفظ میراث های فرهنگی اين سرزمين زير سوال برد. پرستنده گان بازار آزاد، آن قدر داد و ستد كرده اند و می کنند كه اکثر ارزش هاي حفظ افغانستان، حراجي می شوند.
در واقع مجوز تریبون های زشت که بار دیگر تکرار می کنم به نام آزادی ها، مردمسالاری و حقوق فردی صادر شده اند، حتی صدا های کریه غارنشینانی را فرهنگی ساخت که سال ها قبل، وقتی در خلوت های مناطق شمال شرقی، به خصوص در دره ی پنجشیر و در شهرستان بدخشان از ظلم روسان و اشغال آسیای میانه شکوه می کردند، اساسات فکری خویش را برای رفع عقده ی حقارت، به شکستن نمکدان افغان ها گذاشته بودند؛ زیرا به نام «برادر مسلمان»، پناه می یابند.
صحبت از ناهنجاری ها در بستری که در 17 سال، از حضور تریلیون دالری خارجی بحث می شود، خیلی آزاد دهنده می باشد. همه چیز در حال شکستن و ریختن است. حاکمیتی که بدون خارجی، از بحث تداوم هراس دارد، دست آورد هایی که با سخافت تن فروشان سیاسی، مدنی و فرهنگی، عملاً ارزش های دیموکراتیک را حقیر کرده اند و جغرافیای جنگ زده و مردمان سرگردان که در تعریف درد های خویش، دیگر نه آن افغانان با نام و نشان گذشته اند، بل مجموعه ی سرگردان که در فغان روزگار، حتی سایه ی لحظه ای مسرت را در آینده نیز نمی بینند.
در گذشته ها هم مشکل داشتیم. در واقع تاریخ افغانستان معاصر در پی تاراج و چپاول های باستانی و قرون وسطایی، گویی جنگ و درد را از چنگیز و تیمور لنگ به ارث گرفته باشد، پس از مقاطع کوتاه، همچنان دست و گریبان مانده است.
در تجربه ی نو تنازع، آن چه به کراهت منظر افزود، صدا های کریه نیز اند که با مجوز تریبون های زشت، مردم را اغفال می کنند. فکر کنید در کشوری که «درد مشترک» اصل است، تنقید قومی به جای نقد اوضاع و احوال، در حالی تعمیم می یابد که مهمترین سوژه های خبری، منشای خارجی دارند.
در اوضاع و احوالی که ناگزیری تقابل با بیگانه، مردم خسته و درمانده ی ما را به قربانی های بیشتر وامی دارند، صدا های کریه تریبون های زشت که به نام آزادی بیان و ده ها کج فهمی شماری خائن که از اعتماد ما سوء استفاده کرده اند، جلو توحیدی را می گیرند که اعتراض مردم بر نابسمانی های تحمیلی از سوی خارجی است.
حتی معمول ترین دنی داخلی با ساخت یک صفحه در شبکه های اجتماعی، بیشتر از ناقلینی حظ می برد که سال ها قبل در گروه محفل انتظار (از تشکیلات ستمی) با امثال بدخشی ها ناگزیر بودند با امکانات ناچیز دره ها، کوه ها و خانه ها را بپایند تا شرک ستمی گری به مرض عام مبدل شود.
بدون توجه به اثرات و تبعات فرهنگ های زشت، مجوز داده اند و همچنان می دهند تا چند بی مقدار به مردمان شکم گرسنه و بی خانمان ما تلقین کنند مشکل شما، تحمیل مداخلات خارجی نیست، بل هویت و خانه ی خود تان می باشد. علت تعمیم این بی شعوری سیاسی را با تمام وجود درک کرده ایم.
کمی به پیرامون بنگرید! در کشور های همسایه و در تمام کشور هایی که حاکمیت ملی را با باور ها و ارزش های مردمی حفظ می کنند، حتی در آزادترین کشور های دیموکراتیک جهان، نگرش، باور و مرامی که باعث تخریب حاکمیت ملی شوند، جرم و کفر محض پنداشته می شوند.
مُعضل تجزیه و گسست حتی در کشور های با ثبات اروپایی و امریکای شمالی وجود دارند، اما به این معنی نیست که برای آرای معدودی، با سرنوشت میلیون ها تنی بازی کنند که می خواهند با هم باشند.
اصرار سیاستمداران محافظه کار بریتانیا برای جدایی از اتحادیه ی اروپا، اما با 400 رای منفی پارلمان به تریسا می (صدراعظم)، درس های فراگیر حفظ وحدت نیز است. در کشور های همجوار ما، در تاجکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان و امثال آن ها، تحفظ حاکمیت ملی، هرچند در حاکمیت های توتالیتر، اما همواره مردم را قناعت داده تا جلو مخالفان را بگیرند.
در ایران و پاکستان، ترور، شکنجه، ستم ملی، اجحاف و تهدید، به اندازه ای شایع است که اگر هرگز از مثال آن ها استقبال نکنیم، اما زمانی دردآور می شوند که حامیان سیاست های پاکستانی، برای تخریب تاسیسات و قتل مردم، ما را به ستوه آورده اند و در جانب ایران، وابسته گان آنان به سطح نشریه، شورا، حزب و ادبیات فحاشی به افغانستان و منافع ملی افغانان خدشه می زنند و بدتر از همه با تریبون های زشت بهانه می سازند، اما دالرخوران دو تابعیته، تجار سیاسی و حامیان بازار آزاد برای حفظ و بقای چند روز زنده گی شرم آور و طفیلی، هنوز جرات ندارند آنان را محکمه کنند.
احتراز مردم ما از انتخاب افراد دون در پارلمان، کسانی که با کارت قومی بازی می کردند، بار ها سلامت فکری اکثر افغانانی را ثابت کرده است که به هیچ پشتون، تاجک، هزاره و اوزبیک متعصب، روی خوش نشان نخواهند دارد. باوجود این صراحت موضع، بی خاصیت های تجارت پیشه که در هجوم به شهر ها، کمتر از سوراخ نشینان مقاومتی نبودند، هنوز با هویت های دوگانه، تریبون های زشت را توجیه می کنند.
من گفته ام که اگر طالبان بر اثر بی عدالتی سیاسی، در حاشیه نمی ماندند، حالا مجبور نبودیم نهایت خشم خویش را بالای تکنوکراتانی خالی کنیم که از ترس نیز قادر نبودند در برابر اوباش ستمی، خودفروخته و خاین، کاری کنند.
در ایران، صدای حقوق میلیون اقوام این کشور را با کشتار های سیستماتیک پاسخ می دهند، اما در افغانستان، بدترین مزدور شان از طریق شبکه های اجتماعی، رسانه ها و تریبون های زشت، برای ولگردانی نیز سوژه می سازند تا با متنازع ساختن مسایل کلان ملی، هرچه بیشتر به درز های ناشی از جنگ، تبر بزنند.
شرح تصویر:
فعالیت های آزاد اوباش ناقل در کابل. سرکرده گان آنان در روز روش نیز تمامیت ارضی افغانستان را تهدید می کنند، اما کسی از به اصطلاح شخصت های ملی حکومت، تاکنون به خودش زحمت نداده است از طریق مراجع عدلی، قضایی، سارنوالی و ریاست امنیت، فعالیت های آنان را بررسی کند.
گروه های مسلح و طالبان، تنها مخالفان حکومت نیستند! چه تفاوتی میان کسانی که کشور را ویران می کنند و کسانی که می خواهند تجزیه شود، وجود دارد؟