Home خانه
در مسیر بربادی
در مسیر بربادی
مصطفی عمرزی
مصایب پس از سقوط حکومت کمونیستی، خیلی زود مردم ما را از آن چه به نام افتخارات جهادی در ذهن داشتند، دور کردند؛ هرچند ذهنیت های نفرت از جنگ در جبهات جهادی از قبل باعث اجتناب مردم از افتخاراتی شده بودند که می دیدند کمترین نیاز های زنده گی شان را نیز تامین نمی کنند.
پنهان نیست که بیشترین مصایب جهاد افغان ها بر ضد شوروی را پشتون ها تحمل کردند. نوع سقوط دو طرفه، بزرگ ترین و تاریخ سازترین مردم افغانستان را به قدری آسیب زد که در خلای فکری آن، نفی تاریخ افغانی نیز یک اصل شد.
در دو سوی الحادی و اخوانی، اما بحث این بود که در زمینه ی گویا غیر مشروعیت آل یحیی، یک رژیم منفور کمونیستی قرار گرفته است که در برابر آن، جبهات جهادی با ارجحیت تاریخ عربستان، تکفیر حاکمیت کودتایی را به سال ها قبل از هفت ثور نیز می رساندند.
پس از مرگ
پس از مرگ
هارون انصاری
عزیزانم عمل کنید به این وصیت
به رفاه می رسید به آب و نانی
در سی سال خدمت به کشور
به جز داد وطن نداشتم ارمغانی
حال وقت آن است از پریشانی شوید دور
بسازید برایم قبرکی با نام و نشانی
اطرافش گیرید در و پنجره ی زیبا
مزین سازیدش با توغ و رنگ و تاری
چنین بنویسید روی کتیبه ی قبرم
مردی بود عاجز و غریب، بی آب و نانی
بسوزانید دل مردم با این حرف ها
تا بیارند مرا نزد خدا شخص روی داری
حکومت جانوران
حکومت جانوران
(طنز)
مصطفی عمرزی
پس از آن که در طول چند هزار سال، انسان به عنوان اشرف المخلوقات، زمام امور زمین را به دست گرفت، سایر زنده جان های متحرک از قبیل حیوانات، برای آن که دیگر از استعمار و ستم انسان ها رهایی یابند، بر پا خاستند. ستم چندین هزار ساله ی انسان ها آنان را خسته ساخته بود. آنان پس از اجتماعات، گفتمان ها، میزگرد ها و پشتمان ها، طرحی ریختند تا بر اساس آن در مدت کوتاه، زمام امور زمین و خودشان را از چنگ انسان ها خارج بسازند. آنان به کودتا فکر می کردند. حیوانات به خاطر رفع مشکل، زبان واحدی را ایجاد کرده بودند. نباید تعجب کرد که چه طور و به یک باره دارای قوه ی تفکر و تصمیم گیری می شوند و حتی تا بدان جا پیش می روند که زبانی را نیز اختراع کنند.
!حج مبارك
حج مبارك!
(طنز)
مصطفی عمرزی
از اهداف درست به جا آوردن مناسك ديني و عبادات واقعی، تذكيه ی نفس، پابندي به تقوا و اختیار اخلاق است. از آن جايي كه بر اساس روايات ديني، به آخرالزمان يا اوج فساد روي كره ي خاكي نزديك شده ايم، اداي مراسم ديني كه توام با عجز، نهانكاري و پرده پوشي بود، حالا بعضی از رياكاران متدين را به ميدان آورده است؛ كساني كه دور از كردار نبوي و بزرگان اسلام، به خاطر اداي مناسك ديني بر ديگران، فخر مي كنند.
اکثر توده هاي مسلمان مردم ما تنها با ورد و تعدادی از كلمات و جملات عربي- بدون درك معني ومفهوم آن ها- به آن دنيا مي روند. اين مسئله، جاي تامل بسيار دارد و از نظام آموزشي ما، ريشه مي گيرد.
جانوران باغ وحش كابل
جانوران باغ وحش كابل
(طنز)
مصطفی عمرزی
در غرب كابل در جوار منطقه ي تاريخي دهمزنگ، محوطه اي وجود دارد كه در بالاي دروازه ي آن «باغ وحش» نوشته اند.
منظور ما در اين نوشته، شرح حيات زنده جان هايي ست كه حيوان ناميده مي شوند و تفاوت آن ها با انسان ها، در ساختار اندام و عدم مهارت به كلام و سخن است.
از چهل يا پنجاه سالي كه حيواناتی را از ساير كشور هاي جهان به افغانستان منتقل کرده اند، چند نسل این حیوانات در كنار آن كه از زنده گي و حيات آرام جنگل ها و كشور هاي خود محروم شده اند، خود به نظاره ي مردمي آغاز كرده اند كه تلاش هاي سياسی چهل سال اخیر شان، به حيواني ساختن جامعه، منجر شده اند. حيوانات باقي مانده از جنگ هاي داخلي، به وضاحت شاهد اند كه چه گونه تماشاچيان سال هاي قبل آنان، خيلي ددمنشانه تر از وحشي ترين حيوانات شدند و تا سرحد ميخ كوبي به سر يكديگر، جلو رفتند.
!این جا ایران شرقی نیست
این جا ایران شرقی نیست!
(معرفی کتاب)
مصطفی عمرزی
تعمیم مفاهیم باستان گرایی- از گونه ی منفی- به بدترین نوع فرهنگ افغان ستیزی، منجر شده است. در بیش از نیم قرن تاریخ نویسی های جدید در افغانستان، بی توجه به تبعات و اثرات رفتار سوء، هم چشمی های سیاسی، به خصوص با ایران، نه فقط موفق نبوده اند، بل با تایید محتوای آن ها به افغان ستیزی منتهی شده اند.
یک تن از روسپیان سیاسی ستمی/ ناقل که در این اواخر بسیار پارس می کند، در سخنرانی ای از ایرانی بودن مردم ما داد سخن می داد. ایران کنونی، بدون شک چنین تمایلات را جذب می کند. داعیه ی ایران گرایی، جزو محتویات فارسیسم منحط، عمق تاریخی آن است؛ هرچند با توهم و فاقد ریشه، اما همین که یک بیت یا اشاره ی یک تخلیق ادبی نیز آن را تایید کند، بی تحلیل این که مصنوعی بوده است، نه یک واقعیت مستند تاریخی، می تواند متمم خوب حذف هویت ها، اقوام و نام های دیگران شود.
پس از مرگ
پس از مرگ
(طنز)
مصطفی عمرزی
فامیل محترم! از این که نتوانستم یا شاید هم نشد حداقل در زنده گی برای تان در قسمت تامین غذا، آب، نان و پوشاک، کمک قابل ملاحظه کنم، بخشش می خواهم؛ ولی با تجربه از گذشته و پلانی که به این منظور تهیه کرده بودم، انشاءالله تا قیام قیامت، اگر نسل ما ادامه یابد، در رفاه خواهید بود. شاید بپرسید که در طول عمرم با داد از خدا، وطن، شرافت و غیره که چیزی برای تان به ارمغان نیاوردم، پس این چیست که ما را از پریشانی به دور خواهد کرد؟ باید افشاء سازم که در طول30 سال نوکری دولت، مقداری پس انداز کرده ام. در این مدت از این پول، یک قبر زیبا با یک کتیبه ی میناتوری و شماری بند و تار تدارک دیده ام. پس از مرگم، اگر آن ها را به صورت درست به کار ببرید و جلب توجه کنند، مطمئن باشید که خوشبختی به سراغ تان می آید. اگر بتوانید به درستی شخصیت مرا به مردم معرفی کنید، نه تنها پولدار، بل خود وسیله ای برای پول در آوردن می شوید.
....پیوند قطره های باران و
پیوند قطره های باران و...
(طنز)
مصطفی عمرزی
صدها جایزه ی نقدی، موتر، وسایل خانه و غیره، بی نهایت وسوسه انگیز اند؛ آن هم فقط با 50 افغانی. از بابت این اعلانات، دچار خیالبافی های مختلف می شوم. اگر جایزه ی اول یا مبلغ پنجصد هزار افغانی برایم میسر شود، حداقل از غم کرایه ی چند ساله ی خانه، بی غم خواهم شد.
ناگهان فکری به خاطرم خطور کرد: طالع که نداریم و شانس را نیز نباید از دست داد. پس باید کاری کرد. چه کاری؟ باید از خداوند کمک بخواهم: خدایا! اگر جایزه ی اول نصیبم شود، یک لک افغانی آن را برای فقرا و مساکین خواهم پرداخت! از خوشحالی ریا آمیز، به وجد آمدم. حل شد.
تار رفاقت
تار رفاقت
(طنز)
مصطفی عمرزی
مي گويند در زمانه های قدیم، يك موش و يك بقه، با هم دوست مي شوند. دوستي اين دو جانور، به جايي مي رسد كه نمي توانند حتي لحظه اي از يكديگر، جدا باشند. روزي موش به بقه، پيشنهاد مي كند كه براي زودآگاهي از حال يكديگر، بهتر است تاري را كه يك طرف آن به پاي تو و دیگرش به پاي من وصل باشد، به همدیگر ببندند و به وسيله ي كشيدن آن، زود به زود به هم برسند. اين كار انجام مي شود. موش و بقه توسط يك رشته ی تار به هم وصل مي شوند.
نوستالژی گذشته های خوب
نوستالژی گذشته های خوب
مصطفی عمرزی
به نوبه ی خود همیشه سعی کرده ام با تشریک نوستالژی گذشته های تاریخی و خوب افغانستان، به ذهینت هایی افزوده باشم که نه فقط تاریخ افغانستان در سده های اخیر مهم می باشد، بل زمینه ای که در آن به همه چیز مدنی، فرهنگی، رسانه یی، اقتصادی و دولت سازی رسدیم، در همین تاریخ/ معاصر اتفاق افتیده است.
موقعیت کشور ما در تنگنای جهان سوم و طرح های استراتیژیک، اما در چهل سال پسین، بلایای را بر افغان ها تحمیل کرده که بیش از همه از وحدت و خانه ی آنان بُریده اند. در چهار دهه بحران، افزون بر ضیاع فزیکی، زیان های معنوی، به قدری به مردم ما آسیب زده اند که گم کردن صلاح اجتماعی در گرایش های منطقه یی، از تعمیم باور هایی می کاهد که در یک کشور دچار بحران، همه قربانی می دهند. کم یا زیاد، در کمتر خانه ای در افغانستان، مردمی را می یابید که از اثر هرج و مرج چهل سال پسین، کسی یا چیزی را از دست نداده باشند.
!به پیش
به پیش!
(طنز)
مصطفی عمرزی
کاوه و رستم که از دیر زمانی در حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، از روی کم سوادی، عضویت داشتند و بعد از انقلاب ثور، اینک در چوکات حزب نامبرده به عیش و نوش مشغول بودند، به گفتمان پرداختند.
کاوه: رستم صاحب! شکر، از برکت انقلاب، در هفته ی هفت روز از شربت جانبخش روسی(منظور ودکاست) بهره مند می شویم.
رستم: نوش جان و شیر مادرت! حق ماست و مبارزه کرده ایم. این زنده گی انقلابی، واقعا ً لذت بخش است؛ خانه های مکروریان، بچه ها در بورس ها و از عسکری بی غم.
کاوه! ببین چه قدر خوب شد وقتی در حاکمیت های گذشته به شوروی رفتیم و ملحد شدیم. به خاطر تامین اهداف لنین کبیر، امروزه هیچ کمی نداریم. مهمترین مشکل ما جنگ است که آن را هم اولاد دوکاندار، کالاشو، دهقان و امثال شان انجام می دهند.
بازسازی تاپه یی
بازسازی تاپه یی
(طنز)
مصطفی عمرزی
روند بازسازی کشور که به کمک جامعه ی جهانی به پیش می رود، اگر چه بسیار دلخوش نیست، ولی از هیچ کرده بهتر است. جامعه ی جهانی که از روی ناچاری، بالاخره رو به سوی ما کرد، نمی دانم چرا باوجود کم کاری، علاقه مند است همیشه ما را منت گذار کرده، کمک های ناچیزش را به رخ ما بکشد. اگر قبول ندارید که چنین نیست، به نمونه هایی که خدمت تان ارائه می شوند، توجه کنید.
دیده اید که از کوچک ترین تا بزرگ ترین کار های عام المنفعه را با چه غوغای رسانه یی بازتاب می دهند. این به جای خود که نه تنها به آن قانع نیستند، بل توقع دارند که باید کمک های ناچیز شان تا ابد جزو تاریخ افغانستان شوند.
با ختم هر پروژه، چه عمرانی چه آموزشی، در گوشه ای چشم ما به لوحه یا در واقع تاپه/ مُهری می خورد که روی آن، نوشته شده است:
مقایسه ی یک جاهل
مقایسه ی یک جاهل
مصطفی عمرزی
ما با انواع پارس کردن ها مواجه شده ایم. آخرین نمونه اش با تفاوت این که «تویت» شد، دنبال ما می آید؛ هرچند مانند تف سربالا، اما دوباره به حفره اش وارد می شود و پارس کننده حرفش را پس می گیرید(حذف تویت) اما بپذیریم که کارش(توهین) را انجام داده است. می دانید که تفاوت عمل فرهنگی امروز با گذشته در این است که وقتی تبارز یافت، ناممکن است کاملاً حذف شود.
پارس کننده به دنبال توجیه پارسش، بی هیچ رابطه ی کاری و فکری او با تاریخ، وارخطا تصریح می کند هدفش، مقایسه ی تاریخ بود. با استفاده از فرصت، بار دیگر به جاهلانی لعنت می فرستم که با جعل تاریخ، به قدری به توهم افزوده اند که مقایسه ی ساده ی صحت و سقم تاریخ ما نیز مشکل شده است.
آن چه در افغانستان بیشتر به نام افتخارات تاریخی غیر پشتونی عنوان می شوند، اگر از معدود آثار مخروبه و چند نسخه ی خطی و سنگی آن ها بگذریم، اکثراً در اوراق کتاب هایی یافت می شوند که طی چند دهه حاکمیت پهلوی ها در ایران، منتشر شده اند.
آیساف یا جاده صاف؟
آیساف یا جاده صاف؟
(طنز)
مصطفی عمرزی
هراس از حمله های تروریستی و دهشت افگن، نه تنها سبب شده مردم ما در تشویش باشند، بل باعث می شوند نیروهای مجهز خارجی نیز دائم در عذاب آن ها قرار داشته باشند. چنین وضعیتی شهر های کشور، به ویژه کابل را به یک محل پُر هراس مبدل کرده است. در همه جا باید مراقب و مواظب بود تا زیان نزد و زیان ندید.
یکی از مزاحمت هایی که با خطر به همراه می باشد، عبور و مرور وسایط نظامی خارجی است. اگر به اشارات آنان کمی دیرتر متوجه شوید، جزو شهدا قلمداد می شوید؛ زیرا سربازان خارجی واقعاً هراس دارند و با جرات فیر خواهند کرد. در قسم معمول، بهانه ی شان، دفع حمله ی القاعده و طالبان عنوان می شود.
اسم مستعار
اسم مستعار
(طنز)
مصطفی عمرزی
در ميان نويسنده گان، شاعران و كساني كه مي نويسند، رسمي معمول است كه به نام اسم مستعار ياد مي شود. چه كسي و در چه زماني آن را اساس گذاشته، آگاهي نداريم یا شايد من نمي دانم.
اسم مستعار يا اسم عاريتي، نامي ست كه اسم حقيقي و تخلص واقعي نویسنده را بازگو نمي كند. استفاده از اين اسم از گذشته ها تاكنون، براي مكتوم ماندن و سري نگه داشتن هويت واقعي نویسنده، معمول بوده است.
علل زيادي نویسنده گان را وامي داشتند براي مكتوم ماندن هويت خود، از اين ترفند، سود جويند. عوامل مختلف سياسي، اجتماعی، فرهنگی و غیره، انسان ها را دچار رفتار غیر عادی ساخته اند. اگر تاریخ را مرور کنیم، خودكامه گي، استبداد و مطلق العناني كه در وجود اميران و سلطان هاي خشن،يك جا شده بودند، انسان ستم ديده، ولي اميدوار را واداشته اند به هيچ صورتي از پا ننشيند. منع اظهار فكر و انديشه در حالي كه ايجاب طرح آن ها براي يك جامعه و یک ملت ضروري بود، کسانی را وامي داشت به گونه ي غیر مستقیم نیز پی فكر و چاره باشند.
از زبان یک ناراضی وندباز و بی کار
از زبان یک ناراضی وندباز و بی کار
(طنز)
مصطفی عمرزی
بعد از سقوط اداره ی طالبان، ایجاد اداره ی موقت و الی حال، در جریان پروسه های مختلف خلع سلاح، خلع دار و ندار و خلع کار و بار تحت نام های دی. دی. آر، دایاگ و غیره، از جمله مهمترین اسباب کسب روزی، چون کلاشنیکوف، مکروف، استنگر، بمب دستی، سکر و هاوان را در مقابل چند صد دالر، تعدادی روبوسی، بغل کشی و موارد یاد شده ی بالا، از دست دادم. چند صد دالر پول را نیز فدای چندبار چرس کشیدن کردم. خلاصه دیگر بی نصیب و بدبخت شدم. شرایط به طور عجیبی فرق کرده اند. دست خالی ام. هیچ کاری از ام ساخته نیست. نیروهای امنیتی نیز نمی خواهند مرا استخدام کنند. با در دست داشتن وسایل و امکانات قبلی می توانستم به راحتی به آرزوی های خود برسم، ولی حیف! همه از دست رفتند.
دورنمای افغانستان در بینش سالار افغان
دورنمای افغانستان در بینش سالار افغان
مصطفی عمرزی
یورش ملخ وار مخالفان طالبان به پایتخت که توام با حمایت کامل قوای خارجی بود، خیلی از خاطرات بد گذشته را تداعی کرد. همراهی کارمل با روسان، توام با تیم اکثراً غیر پشتونش، سرآغاز بدبختی هایی شد که بار ها به طبیعت افغانستان، وارد کرده اند.
در زمان حاکمیت برهان الدین ربانی که به هر نامی به تاجکستانی ها و ایرانی ها فرصت می دادند بر اساس قوم و زبان، روی آنان سرمایه گذاری کنند، یک تیم تاجکستانی مدعی می شود که هفتاد درصد جمعیت کابل، تاجک است. آنان این سروی را در حالی انجام داده بودند که در بیش از نیم کابل، حاکمیت ربانی و مسعود به رسمیت شناخته نمی شد و نه وجود داشت.