Home خانه
تاریخچه مختصر (بچه سقاو) و دسیسه سقوط حکومت یگانه شاه افغانستان شاه امان الله خان
تاریخچه مختصر (بچه سقاو) و دسیسه سقوط حکومت یگانه شاه افغانستان شاه امان الله خان
حبیب الله کلکانی (بچه سقاو) که بود؟- انگلیسها جاسوسان پخته تربیه شده خود را درلباس سوداگر، ملاء، قالین فروش، سماوارچی، مامور و ترجمان بطرف کابل فرستادند همه آنان فریاد میزدند که اسلام درخطر است وامان الله کافرشده است.
- امان الله که دارای هرگونه عقیده بود،همینقدرمعلوم بود که فرد همین زمین است واین ضرورت را نیزنداشت که به کفر معتقد گردد ولی انگلیس ونمایندگان انان به چهار مذهب او را کافر ساختند.
- انگلیس پلان خود را درخلال ده سال به آخرین مرحله تطبیق رسانید امان الله را توسط مردم خودش سرکوب کرد و در پوشش سقاو با یک حمله جاهلانه تمام فرهنگ را باخاک یکسان نمود و چنان دشمنی تاریخی را با افغانان انجام داد که زخمهای آن تا اکنون نیزالتیام نیافته است.
1- کابل تحت چپاول کلتوری بدوی:
- لشکرحبیب الله کلکانی مشهوربه بچه سقاوازشمالی برشهرسرازیرگردید این نمایندگان کلتوربدوی باشدت وبی رحمی زیاد شهریان کابل را سرکوب وبه چوروچپاول پرداختند.
- سه تن حمیدالله برادربچه سقاو،ملک محسن والی کابل وپردل که بعدها سپه سالارشد،درکابل دوایردولتی وخانه های مردم را چوروبعضاً برعفت های برخی نیزدست درازی نمودند ولی بصورت کل این عمل را انجام نمیدادند زیرا درکلتوربدوی چنین کاری پسندیده محسوب نمیگردید.
- حبیب الله با رفقا ولشکرخود داخل کابل گردید وبتاریخ 16 جنوری به قصرمهمانخانه (اکنون آرشیف ملی است) رفته ودرآنجا بیانیه تاریخی خودرا بنام مردم افغانستان ایراد نمود.
- آن مبارک فرمود: ” من لاتی گری،کفرواوضاع بی دینی حکومت سابق را دیدم،وبه خاطرخدمت دین رسول الله(ص) به جهاد کمربستم،تا شما برادران را ازکفرولاتی گری نجات دهم. بعد ازین من پول بیت المال را درتعمیرات ومدارس (مکاتب) مصرف نمیکنم واین پول را به عساکرخود میدهم که چای قند وپلو بخورند وبه ملاها میدهم که عبادت کنند.”
- اومالیات محصولات وتمام عواید دولت را بخشش نمود ودراخیراین را نیزعلاوه کرد بروید وبعدازین همیشه ساعت تیری کنید،مرغ جنگی کنید،بودنه بازی کنید وساعت تیری کنید. این انسان عاری ازفهم وسواد درراه دولتداری هم نرفته بود به این نمیدانست که اگرمالیات ومحصولات نباشد مملکت چگونه به پیش رود تا رعیت با خاطر آرام مصروف مرغ جنگی وبودنه بازی گردند به این نیزعقلش کارنمیکرد که آیا اختیاربیت المال دربسته به دست اوست که برای هرکه بخواهد بخشش کند؟
- حبیب الله شخصاً طبیعت تهذیب پذیرداشت دروقت کم اکثراخلاق بدویت را ترک نمود.ولی متنفذین دور وبراوخصوصاً سید حسین وزیرجنگ،ملک محسن والی کابل وسپه سالارپردل مردمان بسیاروحشی ودشمنان شدید تمدن بودند،آنان نه تنها چوروچپاول میکردند بلکه با دست بازتخریب نیزمینمودند بطورمثال وقتی درخانه ای
- اطاق زیبا را میدیدند آنرا منهدم می ساختند ویا چیزی را که برده نمیتوانستند آنرا تخریب مینمودند.
- مردم را شدیداً شکنجه وخیلی را بقتل میرسانید و یا معیوب میساختند .حبیب الله که درین وقت بنام والقاب غازی امیرحبیب الله خادم دین رسول الله نامیده شده بود درماه مارچ یک فرمان صادرکرد: آن عده ازمدارس مذهبی که درزمان امان الله خان تعطیل شده بودند دوباره فعال گردند ولی به مکاتب دولتی اجازه فعالیت داده نمی شود زیرا درآنها زیان کفاروبیگانه ها تدریس میشود وشاگردان جغرافیه وریاضی میخوانند
- سقاوی ها به مردم کابل چنان می دیدند که گویا مردم ازدین برگشته اند.آنها حتی مستقیماً به مردم میگفتند که امان الله خان کافربود وشما نیزکافربودید که با او نشسته بودید.
- دراین سو بی بند وباری به حدی رسید که اگریک عسکرسقاوی ازدوکانی سودا میخرید پولش را نمیپرداخت واگردوکاندارحق خود را میخواست صدا میزد این رفیق امان الله کافراست خودش نیزکافراست اواگراین دوکانداررا بقتل میرسانید کسی بازخواست اورا نمی کرد. دراوایل این مشکلات بسیارزیاد بود وبعدها یک اندازه سهولت بمیان آمد ولی رشوت به سرحد چوررسید.
- دفترودیوان نبود دردفاتراین مردم بی سواد پاها را دراز می نمودند برای من( به نویسنده این سطور) مرحوم میرقاسم خان گفت که او ازمردمان اعتباری شنیده است که درروزجمعه درسالون قصرستوری مرغ جنگی صورت میگرفت سپس غذا ی چاشت صرف میشد،سپس ملاها تبلیغ نموده ونمازجمعه خوانده میشد.سقاوی ها درپی گرفتن دختران کابل شدند وبه قسم همچشمی درخانه هرکدام یک دخترکابل بود،که ازجمله حمیدالله برادرحبیب الله چهاردختر وسید حسین چهل دختررا درخانه خود برده بودند.
- به پاکی وصفائی شهرکابل هیچ کس توجه نمیکرد ودرمدت اندک سراسرشهرکثیف گردید.مردمان قریه که تازه وارد شهرشده بودند چون درصحرا بطورآزادانه درهرجای رفع حاجت می نمودند درینجا نیزدرکوچه ها این کار را می کردند وکوچه های شهرچنان کثیف شد که گذشتن ازآن مشکل بود.
- دراخیرآوارگی بجائی رسید که یک سپاهی نیزمیگفت:” ما وحبیب الله دریک سنگربودیم اوکیست که سرما حکم میکند.”
- به این ترتیب کابل 9 ماه درزیراین کلتوربدوی خورد{وخمیر} شد.
2- حبیب الله کلکانی (بچه سقاو) که بود؟
- او یک انسان بیچاره وبی سواد بود که توسط پلان یک قدرت خارجی برتخت کابل نشست والقاب پرطنطنه امیرحبیب الله خان غازی خادم دین رسول الله اورا بزرگ ساخت. او ازطبقه پایین جامعه سربلند نموده بود درینجا نه تنها تاریخ تولد اومعلوم نیست بلکه نام پدرش چنان مفقود است که درآثارجداگانه بنامهای مختلف نامیده شده است.
- این معلوم است که نام اوحبیب الله وازکلکان کابل بود نام پدرش را من بخاطر امین الله یاد میکنم که نویسنده معروف ومحترم عبدالحق واله که سقاو را خوب میشناخت به دکتورخلیل وداد بارش نویسنده کتاب “مردی درحریق تاریخ” آنرا اظهارداشته بود.
- نویسنده کتاب فوق که معلومات دست اول را ارائه میدارد میگوید: امین الله پدرحبیب الله درغند عسکری قلات مرکزولایت زابل عسکربود ازینکه وظیفه اودرغند آبرسانی بود بناءً آب می آورد ودرغند بنام بابا سقاو یاد میشد.
- حبیب الله به مانند بچه های ده بزرگ شد محمدحسین خان مستوفی المالک ( که امان الله خان اورا اعدام نمود) یک باغ بزرگ داشت وپدرحبیب الله درانجا باغبان بود حبیب الله نیزدرهمین باغ خدمت می نمود.
- زمانی که مستوفی المالک اعدام شد این باغ به پادشاه بخارا که تازه مهاجرشده بود بخشش گردید درهمین باغ حبیب الله چند مرتبه با شاه بخارا ملاقات نمود وبرای وی میگفت که میخواهد با قوای یکجا گردد که میخواهند بخارا را ازروسها آزاد سازند.
- حبیب الله بسیارزود به دزدی ملوث شد خانه ها را می دزدید اما ملک آنجا محسن کلکانی حامی او بود بعد از آن بخاطراینکه آزاد گشت وگذار نماید به کابل آمده ودرقطعه نمونه عسکرشد تفنگ را بدست آورد وازبی لجامی اداری دوره امانی حبیب الله نیزازتفنگ سوء استفاده کرد رهزنی نمود وسپس به آن سوی سرحد گریخت.
- اوطی یک حمله خزانه مزار را که رورانه کابل بود دزدید . چند پولی بدست آورد درپاراچناروسپس درپشاورسماواربازکرد اما هنگامیکه بغاوت شینوارآغازشد اوکاروبارش را گذاشته وارد خوست گردید.
- اودرمساجد بیانیه های جهاد ملاها برضد شاه را شنید ودریک فرصتی که دعای یک ملا را میگرفت اوبرایش گفت :” ازینجا به پیش برو دریک جا درختی مقابلت خواهد آمد بیخ آنرا غارکن هرچه را یافتی آنرا بگیر.” اوهم این کاررا کرد وازآن غارتفنگ وپول بدستش آمد وسپس خودرا به شمالی رسانید.
- درنوامبرسال 1928 م یک گروپ دزدان به رهبری حبیب الله بچه سقاو راه شمالی را قطع کردند دولت احمدعلی خان شاروال کابل را که رئیس تنظیمه مقرر شده بود آنجا فرستاد.آنها بر سندی امضا نمودند که طبق آن دولت به هر دزد سه هزارافغانی معاش وبرای همه 82 جاغور تفنگ وبا هرتفنگ 1640 بسته کارتوس میدهد.درهمین وقت آخندزاده صاحب تگاب درقلعهء ملاویس الدین درکلکان حبیب الله را در حضور یک گروپ دزدان بحیث امیر انتخاب نمود.
- درهفته دوم ماه دسامبرسقاوبرشهرآرا حمله کرد وخودرا به برج سه طبقه ای آن رسانید . درهمین گیرودارحبیب الله توسط چره شرنیل شدیداً زخمی گردید وازآنجا فوراً به جای نامعلوم برده شد بدون تردید این سخن یقینی است که درنزدیک همانجا به سفارت انگلیس برده شد وتداوی گردید.
- حبیب الله خودخواهی کافی نیزداشت.تقویم سابقه شمسی را به تقویم قمری تبدیل نموده وآنرا بنام تقویم حبیبی مسمی ساخت.
- اومیخواست نام افغانی (سکه) را به حبیبی تبدیل نماید اوبیشترازهمه تابع سخنان نورالمشایخ بود.موصوف اورا تحریک می نمود تا همه مردمان زمان امان الله را ازقدرت برکنارنماید اما سقاو به مانند سیل تروخشک را با خود می کشانید.
3- درباروکابینه حبیب الله (بچه سقاو):
حبیب الله درارگ نیزنشست اما نشستگاه آنان شکل دربار را نداشت بیشتر اوقات که انسان صحنه های این دربار کاریکاتوری را میدید فکرمی کرد که یک پارچه تمثیلی کمیدی را تماشا می کند.
فرق بین افسران بزرگ وعادی درین بود که صاحب منصبان بزرگ وزنه قطارهای زیادی را برشانه ها،کمروبازوی خود پیچیده وحاضرباشان درعقب آنان روان بودند افراد ساده نیزبه
مانند افسران لباس می پوشیدند ولی وزنه قطارآنان کم می بودند. درینجا ازحاضرباش نام برده شد درآن روزها حاضرباش یک کلمه پرازوحشت وهیبت بود حاضرباش یک فرد استخوان شکن را باخود میداشت وبه هرکه قهرمیشد اورا بسیارلت وکوب می نمود.وقتی مردم حاضرباش را می دیدند هرطرف می گریختند . درارگ هیچگونه قیوداتی نبود،هرکسی میتوانست به حضورامیرجدید برود ولی ازترس حاضرباش ها کسی جرئت نمیکرد که حتی به دیوارارگ نگاه کند.
دروقت پیش شدن به حضورامیردرعوض سلام کلمه “چشمت صدقه” گفته میشد وامیرعرض مردم را شفاهی میشنید زیرا عریضه تحریری را خوانده نمی توانست اینکه اوشفاهی امرمیداد وامرشفاهی چگونه تا مرجع می رسید این یک ماجرای دیگربود.
بعدازچندی این مخلوق بدوی تا اندازه ای شهری شد دربارنیز تا اندازه رونق پیدا کرد بعد ازآن امیردردرباربالای چوکی وزمانی بالای میزمی نشست وحکمی را که امیر برعریضه مردم صادر می کرد منشی او را می نوشت وسپس به مرجع آن فرستاده می شد.
هنگامی که عنصرشهریت دراین جریان بدوی وروستائی جا گرفت درباربه دوجبهه تقسیم شد. دریک طرف افراد نسبتاً معتدل وباسواد مانند عطاء الحق وزیرخارجه شیرجان وزیردربار،کریم خسرو رئیس ضبط احوالات ودیگران قرارداشتند آنان حبیب الله را تشویق می نمودند تا با مناسبات شهری خود را عیارسازد زیرا آنان می دیدند که دربدویت بقای آنان نیست وشاید با عواقب بدی دچاروازبین بروند ودرمقابل آنان جبهه جاهلان مطلق،وحشی،دزدان وآشوپگران وغیره قرارداشتند آنان ازطرف یک فرد مجهول هندوستانی محمد محفوظ خان که معاون وزارت حربیه بودحمایه می شدند(درمورد محمد محفوظ خان شک نزدیک به یقین وجود دارد که وی جاسوس انگلیس بود درباررا بدورخود میچرخانید. وی فرزند حکیم محمد جان خان هندی است،پدروی نیزشخص مرموزبود) اگرچه جبهه تهذیب پذیری کامیاب شده حبیب الله ریش کوتاه ودریشی سیاه به تن کرده وزن محمد زائی نکاح نمود ولی جبهه مخالف به زدن کشتن چوروچپاول دوام دادند وحبیب الله نیزدرمقابل آنان موقف “بنده بی دخل است” را اختیارنمود.
والیان ولایات نیزچنین افراد بودند هریک چنین می اندیشیدند که حبیب الله همسنگر آنان بود وامروز حق حکم کردن را ندارند بلکه هرکدام به اختیارخودکارمی کردند.
حکومت حبیب الله محض بنام بود با گذشت هرروز مشکلات او بیشترمی گردید حساب محصولات ومالیات بکلی ازبین رفته بود وهرافسرسقاوی که برزمین ،باغ،دوکان وسرای برابرمیشد بنام مالیه آنرا چوروچپاول می کرد هریک ازین صحرائی های بدوی درشهرکابل خانه های مردم را به زورگرفتند افسران آنان درخانه های سرداران رهایش پذیرگردیده ودختران کابل را برای خود نکاح نمودند.
4- تکفیرنمودن امان الله خان:
- وجود امان الله خان درقندهارهمه سقاوی ها را به تشویش ساخته بود مخصوصا زمانی که مردم قندهارامارت حبیب الله بچه سقاو را رد واورا باغی خوانده وجنگ درمقابل اورا فریضه هرمسلمان دانستند علما مذهبی این فتوا را دراخیر1928 م صادر وسپس مردم دورامان الله خان جمع شدند تا به کابل رفته وازآنجا بچه سقاو را رانده وشاه امان الله را دوباره پادشاه سازند سقاو نیزدرهمین وقت یک فتوای 19 فقره ای طبع شده را برضد امان الله خان نشرواورا تکفیرنمود.
- نکات برجسته این فتوای 19 فقره ای این بود:
- سلام شفاهی را منع و باشاره سرتبدیل کرده عوض دستار کلاه مقرر کرده لباس جدید (دریشی) را عوض لباس قدیم معین نموده ریش تراشی را رواج داده مکاتب زنانه تاسیس کرده برقع (چادری چین دار) را برانداخته متعلمات (بخاطرتعلیم) بخارج فرستاده،باعلمای دین مخالفت داشته،محصلین درمکاتب انگلیسی تحصیل کرده درشرع فساد روا داشته سنه قمری را به شمس مبدل ساخته تاریخ وسنه انگلیسی را اعلان کرده رخصتی جمعه را به پنجشنبه تخصیص داده معاش ملا امام ها وموزن ها را موقوف کرده حضرات مجددی( محمدصادق خان ومحمدمعصوم خان) را محبوس کرده وقاضی عبدالرحمن ملاامام حضرت صاحب را اعدام نموده امرمعروف ملاها را منع کرده بت پرستی و شراب خوری را ترویــج نموده مــــــلاعبدالله خان وعلما واکابرجنوبی راعدام کرده.اعمال او(امان الله خان) خلاف شرع بوده است لهذا بیعت خودرا با وساقط نموده وبه حبیب الله خان بیعت نمودیم.
درجریان سقاوی هرافسروهرفرد به شکل مستقل تمثیل قدرت می نمود به لحاظ زمانی هرافسر در یک لحظه بشکل فردی ازقوه های مقننه،مجریه وقضائیه برخورداربود.به شکلی که اگر اسلحه سرد یا ناریه را بلند نموده کسی را به قتل میرسانید این حق اجرائی او بود و اینکه او این مرگ را در حق مقتول لازم دید این حق قانونی او بود. و اینکه این حق را برای خود عدالت میخواند این خصلت قضائی او بود.
- بهترین مثال وفیگر(اکت) قاطع این قضیه ملک محسن والی کابل بود که پروای هیچکس رانداشت حتی حبیب الله نیزازوی حذرمی نمود اما ملک محسن وحشی عمل خود را رنگ مذهبی داده وهمیشه این سخن برزبان وی بود که ما طبق شریعت کارمی کنیم لاتی ها وکافران دوره امانی را نمیگذاریم .
- طی 9 ماه مردم غرق دریای خون وکباب وشعله های آتش بودند برای هیچکس یک لحظه مصوونیت وجود نداشت این یک جریان عبوری ولی بسیارمخرب بود که علایم وشواهد زیاد قرون وسطی را باخود داشت.
- چون یک جریان بی نظم وبی لجام بود بناءً کشور شکل مجمع الجزایر را بخود گرفت که هرولایت علیحده بود وبچه سقا با حاضر باشان خود برمرکز نیز تسلط کافی نداشت راه ها مسدود وتجارت معطل گردید وچنان انفلاسیونی دامنگیر کشور شد که حتی سقاوی ها را نیز وارخطا ساخت دراخیرفکرنمود که این آتش ذریعه یک شخص سپه سالارمحمد نادرخان خاموش میگردد بناءً سرداراحمدشاه خان پسرکاکای نادرخان را که درنزدش زندانی بود نزد نادرخان فرستاد “ازوی خواهش شده بود” تا به کشور برگشته وتمام امور نظامی برایش سپرده خواهد شد این شخص ساده چنین فکر میکرد که نادرخان به نزد او خواهد آمد، نادرخان آمد ولی هنگامی که سودای سراو درسرش بود وبا آمدن خود امیر و بقیه سرکردگان این گروه را به داربست وبه این فاجعه خاتمه داد.
اکثرکسانی را که حبیب الله بقتل رسانیده با امان الله خان عقده های شخصی داشتند وبخاطر بقدرت رسانیدن سقاو زمینه سازی نموده بودند ولی سقاو بمانند مار از هوده برآمده اکثرمارگیران خود را گزید.
حبیب الله علی احمد ومولوی عبدالواسع را به توپ پراند. نباید فراموش کرد که مولوی یک عالم روشنفکر بود، او را شهید گفته میتوانیم.
- شخص مشهور سومی فیض محمد(هزاره) کاتب نویسنده سراج التواریخ بود که حبیب الله اورا با محمد عظیم کوهستانی میرآقاخان مجتهد وخلیفه غلام حسن به هزاره جات فرستاد تا بیعت هزاره ها را بگیرد ولی هیات ناکام به کابل برگشت.بچه سقاو میرزا فیض محمد را چنان لت وکوب نمود که ازاثرآن مریض شده ووفات نمود.
- سردارانی که بخاطر آوردن بچه سقاو فعالیت نموده ودرراس آنان سردارمحمد عثمان خان قرارداشت بعدها دراثرفشاروحرکات وحشیانه سقاوی ها به این فیصله رسیدند تا حبیب الله را تـــرور نمایند ولــی حبیب الله ازپـــــلان آنـــها خبرشـــده ســـرداران - مذکورراگرفتارکرد.سردارمحمد عثمان خان را دریک صندوق گذاشته زنده دفن نمود وبالای آن شلغم کاشت .سردارعبدالمجید خان وسردارحیات الله خان پسران امیرحبیب الله عبدالحمید خان توخی وقاضی محمد اکبرخان را اعدام نمود. قاضی عبدالرحمن خان را درپلخشتی بندبند جدا ساخته سراو را درهمانجا آویزان کرد.
- همه روزدستها،پاها وسرهای مردم درسرچوک کابل بردیوارها آویزان می بود وملک محسن اعلان میکرد که حکم شریعت را بجا نموده است.
- روزها مردم درین ترس بودند که مورد خشم حاضرباشها قرارنگیرند وشبها ازترس چپاولگران سیدحسین وملک محسن خواب ازچشمان آنان پریده بود.
- حبیب الله درابتدا برکشتن بسیارمتکی بود ولی بعدها حکم اعدام را صادرنمی کرد ولی به سید حسین وملک محسن نیزتوصیه نمیکرد تا دستهای خود را ازقتل بازدارند.
- سید مهدی فرخ که دراواخرعهد امان الله خان سفیر ایران درکابل بود میگوید: (بدون تردید شورش 1307 نقشهء پختهء انگلیس بود. این طرح دردفتر اطلاعات مخفی هند ارایه شد وانگلیس ها آنرا با چابکی زیرعمل گرفتند وامان الله خان را ازصحنه خارج ساختند) مهدی فرخ می افزاید که: ( انگلیس به مانند یک شطرنج بازماهرچال خود را {بازی} نمود.)
- و یا اینکه حبیب الله درجنگ شهرآرا زخمی شده وبه سفارت انگلیس برده شد ودرآنجا تداوی گردید، آیا این خودش یک قرینه نیست که انگلیس قویاً نیت نصب کردن حبیب الله را نموده بود؟
- نقش حضرت محمد صادق درطرد امان الله و آوردن سقاو اندک نبود مخصوصاً حضرت فضل عمرنورالمشایخ برادر او که در دیره غازی خان جان گرفته وبه کوچی ها تبلیغ می نمود تا برضد امان الله خان قیام نمایند روابط وی با بچهء سقاو آنقدر نزدیک بود که بنا به دعوت او (کلکانی) به کتواز آمده و در آنجا قرارگاه گرفت ودریک مرتبه چهارهزار سلیمانخیل را برضد امان الله فرستاد سپس امارت سقاو را شرعاً تائید نمود. درلنگر او همه روزه 15 راس گاو و 30 راس گوسفند ذبح می شد روغن،برنج،چای وشکر آنرا نیزهمین طورقیاس کنید،این همه را کی میداد؟ مردم منطقه این توان را نداشت وخود حضرت صاحب چیزی نداشت،شما قضاوت کنید که او ازکجا تمویل می شد؟
- سقاو شخص ساده بود او انگلیسها را کفار دانسته وروسها را دشمنان بخارا می شمرد ولی استادان مخفی به او گفته بودند تا احترام همفریز سفیرانگلیس را نماید.
- افواه مشهورکه شاید حقیقت هم نداشته باشد ولی بدون هیچ هم نیست که دریک مجلس گفته بود من ازسفیر انگلیس بسیار راضی هستم، هم معاش او را زیاد بسازید وهم رتبه، اورا بلند گردانید (بیچاره به این نمیدانست که رتبه ومعاش سفیر به او تعلق ندارد.)
- انگلیس تا وقتی او را استعمال نمود که بقایای دوره امانی را ذریعه او سرکوب نمود،سپس اورا با لگد به دورانداخت،زیرا دیگربه وجودش ضرورت نداشت.
دیدگاهها
خرید انلاین ارزانترین نرخ بلیط
هواپیما
051-37672635
09356003020پشتیبانی ...........
Here is my webpage - وقت
سفارت انگلیس: https://www.symbaloo.com/out.do?url=https://deltaban.com/uk-embassy/
می تواند از باب بی شمار از بازدید کنندگان مناسب باشد
Here is my webpage :: وقت سفارت انگلیس: https://deltaban.com/uk-embassy/
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا